قند عسل یا ناز پری ؟! دیدار سوم
سلام
سن نینی رسیده بود به 18 هفتگی... دل تو دل منو بابایی نبود که ببینیم جیگر طلامون قند عسله یا نازپری...
بعد از اون جریانای تلخ بیشتر از هرچیزی سلامتی بچمون برامون مهم بود و نه هیچیه دیگه...خب من به خیلی از دلایل دوست داشتم بچه اولم پسمل بشه بابایی هم رو نمیکرد ولی معلوم بود تو دلش اونم پسر میخواد.
تاریخ 2 مرداد 92 بود که ما رفتیم برای سونو.یادمه از همیشه زودتر هم نوبتم شد.با بابایی شرط بسته بودیم ، من علی رغم میل باطنیم فکر میکردم صد در صد نینی دختره! و بابایی الا و بلا میگفت من میدونم بچه پسره...با کلی ذوق و شوق خوابیدم و برای سونو حاضر شدم...دکتر تند تند به کسی که تایپ میکرد به انگلیسی یه چیزایی میگفت ، یهو بین حرفاش شنیدم که گفت سکس میل!!!
"وای خدای من دکتر گفتید بچه جنسیتش چیه؟" باورم نمیشد ...ذووووقی کرده بودم که نگو میخندیدم که حتی دکتر گفت خانم شکمت بالا پایین میره نکن!!!!
بابایی عین بهت زده ها فقط نگاه میکرد هنوز نگرفته بود انگار!!!
تو اتاق سونوگرافی مامان جون از استرسش دوبار زنگ زد که متخصص رادیولوژی دعوامون کرد...تا رسیدیم به حیاط بیمارستان به مامان زنگ زدم همچنان بلند گفتم پسره مامان پسرهههه که مامانی خیلی خوشحال شد (برای اونا فرقی نمیکرد نینی چی باشه اما چون میدونستن من پسریم واسه همین ذوق زده شدن!)
این عکس سونوی نینی قند عسلمه (که البته اصلا تشخیص نمیدم چی به چیه) ای کاش دوربین برده برده بودیم و اون روز رو با فیلم ثبت میکردیم...هههعععیی