حسرت
سلام عزیزم
روی وبلاگم یه آهنگ گذاشتم که به حال و هوامم میخوره،دلم گرفته... دلم از تنهایی و دور بودن از همه جا گرفته باز منم و این وبلاگ، باز دیدن اینجا و عوض شدنه حال و هوام...
آرمان مامان خیلی دوست دارم، آرمان مامان تو تنها داراییمی، تنها کسم ... من دیگه تو این دنیا تنها نیستم یه آقا کوچولو هست که بینهایت بهم وابسته است و من تنها کاری که ازدستم برمیاد اینه که خدامو شکر کنم بخاطر این نعمتش...این عشق، این مادر بودن تا آخر دنیا ادامه داره. این حس، این وابستگی شیرین ترین حاله...
مادر بودن شیرینترین اسارت زندگیه!!! اسیرت شدم آقا کوچولو، هم از لحاظ عاشقی هم از اون لحاظ !!!!!!!!!!!!!!!
تو خونه حبس شدم و حتی نمیتونم تنهایی جایی برم مدتهاست که طعم آزادی رو نچشیدم خیییییییلی وقته دوست دارم برمو مثل قدیما تو خیابون ولیعصر قدم بزنم خیییییییلی وقته دلم میخواد برم خرید و بدونه ترس از گذشت زمان واسه خودم بچرخم، خیلی وقته نرفتم طالقانیو با خودم خلوت نکردم!!! خیلی وقته حتی بهترین دوستمو ندیدم اونم خیلی وقته رفته، جای خالیش تو قلبم حفره شده............... خیییییلی وقته دلم از خیلی چیزا گرفته و کارم شده حسرت، کاش و هزار ای کاش که نمیتونم اینجا بیشتر از این راجع بهش بنویسم.............
این روزا میگذره و تو بزرگ میشی و شاید دنیای منم بهشته وعده داده بشه، و من الله توفیق
یه چند تا عکس بذارم نگی یادت رفت، قربونه قیافت برم که با خنده هات منو از دنیای تاریکم میکشی بیرون....بووووووس
اینم قیافه آرمان وقتی از خواب بیدار میشه و من چراغ رو روشن میکنم و اونم چشاشو میزنه و با چشم بسته گریه میکنه و میگه ماااااااماااااان میمی (حتی با عکستم استرس میگیرم که زود ورت دارم...خخخخ)
اینم کلی قلب خوووووشگل و موشگل برای تو نینیه نااااز مامانی