آرمانآرمان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
رادمانرادمان، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

آرمان و رادمان الماس های زندگیم

شصت روز از اومدنت میگذره

1392/11/26 20:03
441 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

اصلا از احساسایی که این چند وقته دارم هیچی نمیگم که دعوا و سرزنشم نکنید. فقط یه شرح حال ساده مینویسم!!!

آقا آرمان این روزا وقتی بیداری یه بند سر به گریه میزاریو خیییییییلی سخت آروم میشی 

یه لحظه رو پاهای منی میگیم شاید گوش شیطون کر میخوای بخوابی...دوباره میری رو شونه بعد رو سر و کله بعد میشینیم دیری نمیگذره که دور خونه میچرخونیمت ...هی یه تکون هی دو تکون هی بتکون!!! اینوری بچرخون اونوری بگردون...بیار بالا بیار پایین....یعنی یه بساطیه...وحشتنااااااااک!

به زور باید بهت شیر بدم چون دائم میخوای گریه کنی...niniweblog.comرسما شبا نمیخوابی! ساعت 7 و 8 به زوووووور با کلی بدبختی وقتی دیگه منم هم پای تو گریه میکنم یکم دلت میسوزه و بالاخره میخوابی! کلا ساعت خوابت خیلی کم شده و این عذاب الیمه....خلاصه که آره.....خیلی .......! یه چیز فراتر از این حرفا ..... خیلی خیلی......!

خدا به خیر بگذرونه فردا رو...واکسن بزنی چیکار میکنی....

اینم یک ماه گذشته به روایت تصویر  !! یعنی الان منگ منگم! niniweblog.com

 

 

4 بهمن خونه مامان جون

 

 

7بهمن

 

 

8 بهمن

 

 

16 بهمن روز تولد مامان (وقتی که بیرون یه ریز برف میومد )

 28_4_8.gif

آرمان تا وقتی بیدار باشی خیلی سخت وقت گیر میارم که ازت عکس بندازم برای همین بیشتر عکسات برای موقعه خوابته....شرمنده واقعا!!!!!niniweblog.com

 

 

تنها زمانیکه آرمان خوش اخلاق میشود ------  لحظه ی تعویض پوشک یا دقیقتر بگم همون موقعیه که شلوارشو درمیاریم ! (البته چیزی نمیگذره که دوباره عصبی میشه)

 

 

 

 

20 بهمن (یه توضیح بدم راجع به این عکس بالاییه : این قیافه موقعیه که دیگه آخراشه !! یعنی چی؟ یعنی همه زوراتو زدی و حسابی منو چزوندی و دیگه میخوای بخوابی ! و البته منم دارم گریه میکنم تا تو چشماتو ببندی و منم یه ور برم غش کنم!! این لحظه یه لحظه مقدسه ... )

 

 

22 بهمن روز خوب پیروزی! بغل آقاجون

 

 

اینم بهترین پوزیشنه توئه...باور کن وقتی میخوابی خیلی دوستت دارم...حالا خود دانی!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مهسا مامان محمد پارسا
26 بهمن 92 23:42
الهام خوب تو چیکار داری پسرمون عاشقه مامانشه دوست داره دائم بغله مامانش باشه حالا بیا و خوبی کن اصن مامانم مامانای قدیم پسر به این گلی دلتم بخواد
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
خود شیرین
مهسا مامان محمد پارسا
26 بهمن 92 23:46
راستی ارمان جونم 2ماهگیت مبارک عزیززززززززززززززززززززززززززززم انشاالله120سالگیت خاله
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
مرسی خالههههههههههههههههه
elahe
27 بهمن 92 9:16
elham enghadr khandidamaaaaa.az daste to....) are vala tu atrafianam didam ke cheghadr bacharo sakht mikhaboonan...setame vaghean.ama elham fekr konam bacheye nozad bayad ziad bekhabe na?ba doctoresh ye mashverat mikardi...hala barnadari az herset behesh sharbate khab avar bedi ke koshtamet yaniiii
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
من گریه میکنم که شماها بخندیدامروز واسه واکسن میریم دکتر حتما بهش میگم ببینم نظرش چیه!!!
مهسا مامان محمد پارسا
27 بهمن 92 13:32
سلوم الهام نگران نباش پارسا تا 2 ماه ونیمش شد بد میخوابید اخه رفلاکس ودل درد داشت ولی گوش شیطون کرالان بهتر شده.
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
همه که میگند تا 4 ماهگی...یعنی 2 ماه مونده...یعنی 60 شب دیگه...خوبیش اینه نصفه راهو اومدیم!!!!!
ارغنون
27 بهمن 92 14:20
وای عزیزم هزار ماشالله. چقدر بامزه و خوشگل و نازه. الهی خدا حفظش کنه. دوماهگیش هم مبارک. الهام جون انقدر غر نزن دیگه. بچه همینه. فقط خدا رو شکر کن. خیلی ها آرزو دارن جای تو باشن. اینو هیچ وقت فراموش نکن.
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
خوبه هیچی نگفتم بابا به جای همدردی با من همدلی کنید!!!
sarabano
28 بهمن 92 10:52
سلام الهام جان خوبی گلم.ارمان جون خوبه؟احتمالا امروز واکسنشو زدی کمپرس سرد و گرم یادت نره.امیدوارم قبلش بهش استامینوفن داده باشی.الهام جان میدونم چی میکشی دوستم اینجور مواقع که خیلی بیتابی میکنه شکمش و به ارومی ماساژ بده.حتما حتما اروغش و بگیر حتی اگه میخواد بخوابه چون راحت تر و مدت بیشتری میخوابه.الهی بمیرم بچه ها فقط با گریشون میتونن به ما بفهمونن که چی شده و ما باید کلی مورد و چک کنیم تا به اون چیزی که اذیتشون میکنه برسیم.خیلی گریه میکنه دم گوشش به ارومی همون ترانه ای که دوران بارداری و میخوندی بخون.دختر من اینجوری اروم میشه.مراقب خودت هم باش دوست خوبم سلامتی خودت هم مهمه
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
واااااااای سارا نمیدونی چی کشیدم از دیشب تاحالا خییییییییییلی سخت بود...استامینوفنشو مرتب میدم اما بچم چه تبی کرد...کلا دلم همش برای این بچه کبابه...اگر میتونستند یه کلمه بگند چشونه چه خووووب میشدمرسی از این همه مهربونیت مامانه گل و مهربون
ساینا.
28 بهمن 92 11:55
عززززززیزدلم ماشالا هزار ماشالا خیلی نمکیه چه مامان خوبی که اینقد براش مینویسه...من اصلا نمیرسم بنویسم برای بچم
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
اتفاقا هی به وبلاگت سر میزنم و خبری نیست ازت
sarabano
28 بهمن 92 12:01
الهام جان قبل از واکسن هم بهش استامینوفن دادی؟ عزیزم الان حالش خوبه؟
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
آره دکتر گفته بود 2 ساعت قبل 12 قطره بده...الان دیگه تبش اومده پایینو خوبه...خوابیده نینیم
sarabano
28 بهمن 92 12:45
خوب خدارو شکر که الان خوبه اما دو ساعت قبل از واکسن خیلی زیاده معمولا نیم ساعت یا 20 دقیقه قبلش میدن.قربونش برم مثل دخملی من ناز میخوابه
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
کاش عکس نینیه تو رو هم میدیدیم