عشقم خندید، دلم ضعف رفت
سلام
با کلی عشق و شادی اومدم...
آرمانم صبح 11 بهمن بالاخره به رومون خندید...واااای دست مادر درد نکنه انقدر تو این یه هفته باهاش بازی کرد که بالاخره بچمو خندش انداخت.
وقتی آقا آقون براش میکنیم یه خنده های جیگری میکنه که دل مامانی آب میشه. امروزم تو خواب با صدای بلند قهقهه زد منم اینور غش کردم واسه خودم....!!!!!!!!
بخورمتتتتتتتتتتتتتتت ناناجمممممممممم بدو بیا جلووووووو
عکسای 40 روزگیت که جا مونده بود
آرمااااااااااااااااااااان قربونه اون چاله چولت بشم....لپ گاز گازی....اصلا پسر باس چال داشته باشه. پسری که چال نداشته باشه پسر نیست.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی