آرمانآرمان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
رادمانرادمان، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

آرمان و رادمان الماس های زندگیم

25 روزگیه آرمان و داستانای ما !

1392/10/23 1:53
339 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام

روزا میگذره و اوضاع همینطور بهتر و بهتر میشه، حاله منم بد نیست چون آقا پسری بزرگتر شده و دیگه به شکنندگی وکوچمولوئیه موقع تولدش نیست. انگار اون روزا خیلی استرس داشتیم. همه چی داره عادی تر میشه و دست من و بابایی تو بچه داری حسابی راه افتاده. بیشتر اوقات معنیه گریه های آرمانی رو میفهمیم و مثله اول دست و پامونو گم نمیکنیم niniweblog.comولی خب معلومه که راهه درازی در پیش داریم و به این راحتیا آقا پسری رو نمیشناسیم چون هر روز یه مدله جدید از خودش درمیاره و مارو متعجب میکنه.niniweblog.com

 

اما درمورده عزیز دل بگم:

 

نگاهت معنی گرفته عشقم.niniweblog.com

مردمکه چشمت میچرخه و خیلی یواش مارو با نگاهت دنبال میکنی. بیشتر اوقات موقع شیر خوردن با چشمای مشکیت بهم زل میزنی. دوست دارم اون لحظه همه ی صورتتو گاز بگیرم و بخورمت.niniweblog.com

آقا آرمان حسابی زور داره و نمیتونیم از پسش بربیایمniniweblog.com موقع شیر خوردن کلی باید باهات کلنجار برم تا بتونم دستتو از دهنت در بیارم بجاش شیرتو بهت بدم بخوری. عبضیه عجقولکه من niniweblog.com

شما حسابی شیر میخوری و مراسم آروق گیری براهه. یکم دل درد داری که الهی پیشمرگت بشم عزیزکم. دکتر دارو داده ما موقعه درد بهت میدیم تا یکم خوف شی البته عرق نعنا مثله اینکه خیلی خوب جواب میده. ایشالله زوتر این دردای تو تموم میشه عزیزم. غصشو نخور!niniweblog.com

الان درست 25 روزته و شب بیداریای ما ادامه داره ولی من خییییلی خیلی امیدوارم که این اوضاع هر چه زودتر درست میشه وگل پسری مارو زیاد اذیت نمیکنه. من مییییییییدونم ای خدااااااا

 

 

این عکس برای دیروزته که گذاشتم توی فیسبوک. امروز که برای امتحانه زبان رفته بودم دانشگاه همه دوستام وقتی دیدنم کلی ذوق کرده بودند واسه قیافه نازت و میگفتند ای جان خیلی نینیه نازیه niniweblog.com

منم خب کلی عشق میکنم وقتی از پسرم تعریف میکنند دیگههههههههniniweblog.com

 

 

این عکسم جدیده ! انقدر تکون میدی دست و پاتو که خودتو میندازی گوشه گهواره و باعث میشی یه طرفه گهواره بیاد پایین! حالا تو این عکس اوضاع خوبه اما وقتی صورتت رو به کناره های گهواره است من خیلی میترسم که راه نفس کشیدنت بسته شه و هر دفعه آروم  میارمت سر جات!

دیشب یهو از خواب پریدی و با صدای وحشتناکی جیغ میزدی . حتی تو چشمات اشک جمع شده بود......من و بابا هم کلی ترسیدیم اصلا نفهمیدیم یهو چت شده بود گفتیم یا راهه نفست بسته شده یا تو خواب دست و پاتو تکون دادی و خودت ترسیدی واسه همین به پیشنهاده من قنداقت کردیم تا شاید کمتر وول بخوری و راحتر بخوابی...این شد که شما رو شکلات پیچ کردیم.niniweblog.com

آرمان جانم هر روز عروسکتر میشی و من عاشقتر . خیلی خیلی خاطرتو میخوام جوگولم..بوووووووس از اون لبات (که وقتی شیر میخوری پوسته روش باد میکنه انگار که پروتز داری خخخخخخ)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

elahe
23 دی 92 13:22
الهام جونم وبلاگ گل پسرت رو دیدم... خیلی خوب بود خیلی خوشم اومد.از این به بعد تند تند میام سر میزنم بهتون پس واقعا بچه داری سخته.... اما در عین حال شیرین و دوست داشتنی... تند تند عکس آرمان رو بذار تا ببینیم چه شکلی شده... عکس خودتم بذار
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
نظر لطفته دوست جونم.خوشحالم میکنی وبلاگمو بخونی آره عزیزم سختر از سخته....خخخخخ باشه حتما عکسای نیناسو میذارم
مامان محمد پارسا
23 دی 92 23:57
سلام الهام جون.خوشحال شدم اومدی وبلاگ پسری سر زدی.نظر لطفته خاله الهام.گل پسریه خودت که نانازتره.ماشاالله خدا برای شما و باباش حفظش کنه براش اسفند دود کن فسقلمونو راستی جریان پوستر ارکیده چیه؟
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
قربونت برم مرسی عزیزم ارکیده عکس تمامه نینی های کلوبو تو یه پوستر گذاشت عکس نینیه توهم بود از اونجا نینیتو دیدم
fafa
26 دی 92 13:55
الهااام دلم ضعف کرد با ور کن دلم یه لحظه بی نهایت زیاد خواست که پسرم بیاد تو بغلم وای خدا چ روزای قشنگی داری سخته اما واقعا به نظرم دوست داشتنیه خدا حفظش کنه
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
خیلی خیلی خیلی زیااااااد دوست داشتنیه ایشالله به زودی تجربش میکنی