وقتی آرمان تو دل مامان چاقالو میشود!!
وقتی آرمان تو دل مامان چاقالو میشود!! سلام آقا پسر
یعنی چقدر دیگه مامان باید کش بیاد تا شما تو دلش جا شی؟.gif)
اگه از من بپرسن بارداریت چطور بوده میگم کلا 6 ماهه اول به کنار 3 ماهه آخر یه چیزه دیگست!خیلی سخته!.gif)
مامان آرمان جان ماشالله خیلی سنگینی واقعا احساس میکنم خیلی به پاهام و زیر دلم فشار میاد....gif)
حالا خدارو شکر کمر درد ندارم...هفته پیش که رفتیم دکتر بعد از معاینه دکی گفت آقا پسر رشدش خوبه و تا موقع زایمان 3 کیلو رو رد میکنه.چاقالوووووفدات شم. .gif)
خودمم احساس میکنم تازگیا خیلی بیشتر میخورم به 66 کیلو رسیدم.gif)
امادکتر بازم حرص منو درآورد و سونو رو انداخت برای هفته دیگه تا تاریخ عمل رو هم دقیق مشخص کنه و وزن شما به صورت تقریبی درست تر دربیاد..gif)
آرمان جانم قربون او دست و پاهات برم که همش اینور اونور دل من گیر میکنه!.gif)
یعنی عاشقتم پسرم..gif)
بابایی هم دیگه طاقتش به سر اومده همش میگه چرا این روزا نمیگذره تا گل پسرمون بیاد بغلمون....gif)
این دیر گذشتنه روزا از همه چی زجر آورتره ، من و بابا عاشقانه صبر میکنیم گل پسرم..gif)
شما قشنگ اون تو بمون و خووووب رشد کن ، یادت نره تو از همه به خدا نزدیکتری واسه هممون دعا کن...قول بده سالم بیای بغلم...ماااااچ گنده از اون دست پا چاقت.gif)
