تکونای نینی و دلتنگیه مامان
سلووووووم
آقا پسملم حسابی مامانی رو چاقالو کردی .دیگه واسه خوابیدنم مشکل دارم...جات خالی خیلی دارم زشت میشم مامان،لا اقل تو خیلی خوشگل شو تا تلافیشو دربیاری...
این گرد شدن از سر تا پا،این ترکا،این دردا،این نفس نفس زدنا حتی این تلو تلو خوردنا!همه و همه فدای یه تار موهات مامان جان،شما فقط قول به من بده سااااااالم سااااالم،خوشگل و تپل به دنیا بیای.مامان آرمان جانم پسر گلم این روزا خیلی باهات حرف میزنم کلی قربون صدقت میرم،بی نهایت تورو نزدیک به خودم حس میکنم.توام نمیدونی چه جییییگر تکون میخوری.دلم ضعف میره واست.
راستی آرمان تاحالا چند دفعه شده وقتی یه ضربه خیلی خاص(نمیدونم چجوری بگم مثل این میمونه که یه تیکه از شکم منو میگیری!) بهم میزنی مثل برق گرفته ها از خواب بیدار میشم، انگار یکی تو خواب اومده بالا سرمو دستشو گذاشته رو شکمم!! من از هیچی نمیترسم اما از دست خود تو قبضه روح میشم مامان!!!!!
عزیزم 32 هفته رو هم با زوووور پشت سر گذاشتیم(مگه میگذره این روزا...).فردا میریم دکتر بعدم میرم سونو که روی ماهتو ببینم عشقم، ببینم وزنت چقدر شده ایشالله که همه چی مثل همیشه نرمال باشه.
مامان عاشقانه دوست داره آرمان خان،جیگلتو قفونی بشم