آرمانآرمان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
رادمانرادمان، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

آرمان و رادمان الماس های زندگیم

پروژه نا تمام

1393/6/10 17:03
678 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

ناراحتم ....قد دنیا ناراحتم...... .crying cloud emoticon

همش منم و ناراحتی....ببخشید منو......................................................... .

یادم میاد روزای اول رو.....تا سه چهار روز شیر تو سینه نداشتم که به بچم بدم، تا دو روزه اول آرمان گشنش بود و کسی بهم نمیگفت بابا بچه اگه تا صبح بیداره یا گریه میکنه و همش با دهنش دنباله سینه است پس گشنشه. همش زیر سینه بود ولی باز گردنش میچرخید و همش ناله میکرد......(تو پرانتز توضیح بدم: از اول مشکلی تو گرفتنه سینم نداشت و کلا با ولع شیر طلب میکرد....یکم اوایل بخاطر زخم شکمم و نفخ زیر سینم!!!! سختم بود که بهش شیر بدم ولی اوضاع روز به روز بهتر شد.....

من هیچوقت خوابیدنی به آرمان شیر ندادم....هیچوقت نمیتونم مامانایی رو درک کنم که میگند بچه شب تا صبح سینه تو دهن میخوابند!!!! من اصلا اینجوری خوابم نمیبره.... آرمان از نوزادیش عادت داشت دو ساعت یبار پاشه و من نشستنی بهش شیر بدم و خودشم هیچوقت زیر سینم خوابش نمیبرد از بس شکمو بود در عرض 10 دیقه یه ربع سیر میشد و خودش روشو میکرد اونور یعنی بسه.....الهی فداش شم یادم میفته میخوام جیغ بزنم از ناراحتی!!!!!!)

خلاصه کجا بودیم، ها.....شب دوم، انقدر شب دوم نینی نا آرومی کرد که داشتم دیونه میشدم، بچه هلاک بود و من هیچی نداشتم تا بهش بدم...دست آخر تو نینی سایت کمک گرفتم و یکی از خانما که الان دوستم شده راهنماییم کرد که برو شیر خشک آپتامیل بخر و بده بچه بخوره....دکتر آرمانم که اون موقع مقیمی بود تاییدم کرد و گفت خوبه که استرس گشنگیه بچتو نداشته باشی تا شیرت خوب و روون شه.

گذشت و روز چهارمه بعد از زایمانم شیرم رگ و کرد و وقتی صبح از خواب پاشدم سینم بزرگ شده بود و من خوشحال....تو ماه اول شاید دو سه بار دیگه به آرمان شیر خشک دادیم...اوایل خواب آرمان درست نبود و من بی خوابی اذیتم میکرد دیگه ساعت 2 نصف شب تقریبا تمامه رسه منو کامل کشیده بود....گذشت و تو ماه سوم و چهارم با تپلتر شدنه آرمان من بیشتر کم میوردم این بود که شبا یه وعده بهش شیر خشکم میدادیم....اواخر ماهه پنجم و ششم رسیده بود به دو وعده....

از پایانه شش ماهگی و درست وقتی که آرمان به غذا خوردن افتاد، نامرده نالوتی سینمو درست نمیگرفت با بدبختی اول صبحها که خیلی گشنش بود به زور بهش شیر خودمو میدادم تا اینکه الان پنج شش روزی هست درست بعد از مریضیش دیگه کامل پسم میزنه.....وقتی میخوام به زور یا با قربون صدقه و قلقلک دادن یا با آواز خوندن برش گردونم سمت سینه قشنگ منو میزنه که یعنی ولم کن.... صبح بعد از خوابه هفت هشت ساعتش که معلومه خیلی گشنشه ولی بازم راضی نمیشه که شیر منو بخوره....

دارم دق میکنم....هنوز قطره های شیر تو سینم هست ولی داره خشک میشه....دیشب دوشیدمش و به زور 20 سی سی شد....یاد روزای خوب میفتم دو تا دو تا شیشه پر میکردم و اگر آرمان نمیخورد میریختیم دور.... !!! یادمه واسه خرید عید آرمان پیش بابا و عمه اش موند بعد از پنج شش ساعت که رسیدم به شوهری زنگ زدم که زود آرمان رو برسون، سینم داره میترکه!!!!! باز دووم نیوردم و سینه های مثل سنگم رو دوشیدم....بدبو

یادمه صبحها وقتی آرمان شیر میخورد باید مواظب میبودم تا شیرم تو چشماش نپاشه!!! تمام مبلای دورو اطراف پر از شیر میشد هر دفعه.......غمناک

آخ که چه دلم داره میسوزه و همش تو این دو ماه بغض میکنم....الان آرمان 6 روزه شیر نخورده و حتی سینه من آخ نگفت و حتی سفت هم نشد چه برسه به رگ کردن....حتی سینمم زود فراموش کرد!!!

حسرت میخورم، حسرت میخورم که خدا شیر رو به من داد ولی من نمیتونم دو ساله آرمان رو پر کنم....

حسرت میخورم و هر دفعه میگم شاید ایندفعه آرمان سینمو قبول کنه ولی اون هر دفعه بدتر منو پس میزنه....

دلم تنگ شده....مامانا حرفمو میفهمند وقتی بچه شیر خودتو میخوره یه حسه آرامش داری یه جور احساسه قدرت میکنی....حتی حس مادریت هم قلمبه تر میشه....

من دارم میسوزم دارم حرص میخورم ...

بعضیا میگند چون از اول شیر خشک دادی الان دیگه نمیخوره.....ولی شیر خشک از روز دوم با آرمان بود و آرمان درست از شش ماهگی سر به هوا شد......

حتی الانم شیر خشکشو مثه سابق نمیخوره و شیر یه وعده اش 150 سی سیه که اونم باید با ناز کشیدن بهش بدم....

بعضیا میگند بخاطر دندوناشه اما الان دو ماه شده و خبری از دندون هم نیست.

بابا بعضیا انقدر نظر ندید من خودم داغوووووووووووووووووووووووووونم

اعصابم بهم ریخته و پریشونم....سرم درد گرفته دیگه....

آقا پسری این شیر من بود که تورو انقدری کرد حالا دیگه اخ شدم؟؟؟؟؟

نامرد تو نمیفهمی به من اطمینان کن و به حرفم گوش بده، بیا شیرتو بخور و بذار سینم بازم پر شه....

مامان آرمان خیلی بدی.....crybaby emoticon

پسندها (4)

نظرات (21)

ツ دختربهاری
11 شهریور 93 3:33
_____________________¶¶ ____________________¶¶¶¶ ____________________¶¶¶ ___________________¶¶ ___________________¶ ___________________¶ ___________________¶ _¶¶¶____________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶_______¶¶¶¶________¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _¶¶¶_______¶¶¶¶_____________¶¶¶___¶¶¶¶_______¶¶ ___________¶¶__________¶¶_____¶¶_¶¶___________¶ __________¶¶___________¶¶¶_____¶¶_____________¶ __________¶_____________¶¶¶____¶¶____________¶¶ _________¶¶____¶¶________¶¶____¶¶___________¶¶ _________¶¶____¶¶¶_____________¶¶__________¶¶ __________¶¶____¶¶¶____¶¶_____¶¶__________¶¶ ___________¶¶_________¶¶¶____¶¶¶¶¶¶¶____¶¶¶ _______¶¶¶¶¶¶¶______________¶¶¶¶___¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ____¶¶¶¶¶____¶¶¶¶________¶¶¶¶¶_______¶¶_______¶¶¶ __¶¶¶___________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶________¶¶¶¶_________¶ _¶¶_________________¶¶¶¶__________¶¶¶¶¶¶_________¶ _¶_________________¶¶___________¶¶¶¶¶¶¶¶_______¶¶ _¶¶________________¶¶________¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶¶¶¶¶ __¶¶¶____________¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶___¶¶ ____¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶___¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_____¶ ______________¶¶______¶¶¶¶¶¶¶________¶¶ ______________¶_________¶¶¶________¶¶¶ _____________¶¶________¶¶__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _____________¶________¶¶________¶¶¶¶¶¶ ____________¶______¶¶¶_____________¶¶ ______________¶¶¶¶¶¶¶ من آپم حتما بهم سربزن اگه باتبادل لینک هم موافق بودی خبرم کن
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
چقدر خووووووووشگله این....مرسی عزیییییییییییزم
مامان ریحانه
11 شهریور 93 11:40
خیلی درکت میکنم
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
موچکرمممممممم
سارا از ساری
11 شهریور 93 11:55
سلام عزیزم خوبی؟الهی خیلی ناراحت شدم برات.الهامی من از هر کسی میپرسم میگه به هر بهونه ای سعی کن بزاری دهنش بخوره تا دوباره شیرت راه بیفته.باید گولش بزنین.انشاالله که دوباره سینه رو بگیره ارمانه شیطون.منم اون روزارو یادمه که با چه دلهره ای از بچه ها سوال میکردی.چه زود گذشتتتتتتت
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
اول بگم که ایمیلتو چک کن.... بعد جواب سارا جانم ممنونتم.... دو ماهه دارم خودمو تیکه پاره میکنم....البته یه راهنمایی گرفتم از یکی از دوستام یکم آروم شدم... بدین شرح: منم دقیقا همین شرایط شما رو داشتم. تقریبا با همین روندی که توضیح دادین. هشت ماهه که بود شروع کرد به گاز گرفتن شدید. به محض اینکه سینه بهش میدادم فقط گاز میگرفت و اصلا شیر نمیخورد، انواع روش ها رو امتحان کردم جواب نداد تا اینکه یه ویروسی گرفت که منم ازش گرفتم و دو تایی خیلی ضعیف شدیم. بعد از اون شیرم هم کم شد و اصلا دیگه نمیگرفت. خیلی ناراحت بودم با اینکه برنامه م نبود خیلی طولانی بهش شیر بدم ولی خیلی ناراحت بودم. من ایران نیستم. اینجا یه مامایی تو بیمارستانی که زایمان کردم بود که مشاور شیردهی بود و خیلی معروف و کلی بهم معرفیش کرده بودن، از قبل از زایمان کلاس هاشو شرکت کرده بودم و بعدش هم هر وقت مشکلی بود خیلی کمک میکرد. به شدت هم طرفدار شیر مادر و اصلا کوتاه نمیومد! رفتم پیش اون، وقتی شرایط رو با ناراحتی براش گفتم، یه سری سوال ازم کرد و بعد با تعجب بهم نگاه کرد، گفت چرا ناراحتی؟ این بهترین حالته که پیش اومده! ما اسم اینو میذاریم قطع شیردهی طبیعی! یعنی وقتی بچه دیگه خودش اعلام می‌کنه که نمیخواد شیر بخوره! از بعد از ۶ ماهگی ممکنه اتفاق بیفته و بهترین حالته، چون انتخاب کودک بوده! بچه شما الان داره خوب غذا میخوره و دیگه لازم نداره. از این به بعد شیر خشک بهش بده با خیال راحت و غذاشو و خیلی هم خوشحال باش که درگیر مراحل بعد از شیر گرفتن و این چیزا نشدی! وقتی این حرف رو از اون ماما شنیدم که می‌دونستم چقدر مطالعه داره راجع به شیردهی تو کل دنیا و چقدر کارش درسته، واقعا آروم شدم! مفصل برای شما تعریف کردم که شاید شما هم آروم بشی و به انتخاب آرمان کوچولو احترام بگذاری . . دستش درد نکنه زحمت کشید و کلی برام نوشته
پرنسس دل شکسته
11 شهریور 93 12:39
سلام عزیزم چقد سختی کشیدی این چند وخت ای شالله که حال پسری زودتر خوب شه میدونم که احتمالا این کار رو کردی ولی اگه نکردی هم با دکترش صحبت کن هم تو نت سرچ کن هم تو نی نی سایت بپرس شاید علتش معلوم شه وبتو که باز کردمو دیدم همش آیکن اشکه خیلی ناراحت شدم ایشالله که حالش بهتر شه اگه وخت کردی بیا وبم خوشحال میشم فعلا
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
البته که پرنسس جان ایشون یعنی شازده آرمان خوبه خوبند ولی من دارم میترکم!!!مرسی عزیزم ....من به هر دری زدم و میزنم....اما......
مامان زیبا
11 شهریور 93 15:08
خیلی ناراحتم کردی دوستم الهی دورت بگردم انشالله که میخوره دوباره
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
خدا نکنه عزیزم....مرسی
مامان کیمیا
12 شهریور 93 0:21
آخی ..الهی فدات شم.خیلی ناراحت شدم.اینقدر با سوز وگداز نوشته بودی که واقعا متاثر شدم.خیلی تلاش کردی میدونم واقعا سخته.اما چاره ای نیست بازم سعیتو بکن ودر نهایت اگه جواب نداد ولش کن دیگه خودتو اذیت نکن.درسته هیچی جای شیر مادرو نمیگیره اما هستن بچه هایی که فقط با شیر خشک تغذیه میشن وخیلی هم سالمن ومشکلی ندارن.پس خودتو نارحت نکن بیشتر از این واعصابتو به هم نریز چون حالا حالا ها بهش نیاز داری.
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
نه عزیزم خدا نکنه..مرسی از همدردیت.....همه کار میکنم ولی نمیگیره که نمیگیره
مامان بردیا اریایی
12 شهریور 93 7:11
سلام عزیزم خیلی غصه خوردم اما ناراحت نباش نمیتونم کمکی کنم پون اولین باره اینو میشنوم میتونی از دکتر خوب سوال کنی نمیدونم کجا زندگی میکنید اما اگه کرج یا فردیس بودین بهم اطلاع بدین تا یه دکتر خوب که جزو انجمن کودکان هم هست رو بهتون معرفی کنم ارمان جونمو ببوس
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
سلام به رو ماهت....خانومی من با دکتر خودش مشورت کردم و گفت 6 ماه خورده بسه دیگه!!!!نمیخواد نده!!!! الانم یه هفته ای هست اصلا نخورده...چیزی تو سینم نمونده تهران هستم عزیزم دیگه دکتر هم نمیتونه شیرمو برگردونه!!!
مامان بردیا اریایی
12 شهریور 93 7:18
اخه مامانی چطور دلت میاد به این پسر ناز بگی نامرد و بد من اصلأ خوشم نیومد و اینجوری شدم پس چرا مارو لینک نکردین دوسمون ندارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
حقشهبچه پر رو با زبونه خوش که نمیفهمه لینکتم میکنم عزییییییییییزم...چشم
بابا و مامان
12 شهریور 93 8:31
عزیز دلم بمیرم برا دل مهربونت
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
خدا نکنه مهربون
بابا و مامان
12 شهریور 93 8:32
عزیزم ممنونم از راهنماییتون اطاعت امر شد و اسم پست عوض کردم
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
وااااااااااااااای دروغ میگیایول
مامان محمد پارسا
12 شهریور 93 15:20
الهی بمیرم الهامی..الهام وقتی شیر خشکشم بد میخوره پس نخوردن سینت ربطی به شیر خشک خوردنش نداره. وقتی خودش نمیخواد بخوره ک دیگه تقصیر تو نیست.به نظر منم حرف اون ماما درست بوده.
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
دیگه نشد که بشه همین الان با ناخوناش همچین صورتمو زد و جیغ کشید که یعنی نمیخوااااااااااااام....متنفرم ازت........... . . .
مامان محمد پارسا
12 شهریور 93 16:08
الهام جان یه بار من طاق باز خوابیده بودم و دو تا میمیام بیرون بود محمد پارسا اومد رو شکمم و شروع کرد به بازی با میمیاش و بعدم خوردنشون از اون به بعد عاشق این کار شده و تا میبینه من اون حالتی خوابیدمنیشش باز میشه با ذوق میاد میخوره. امتحان کن اخه نینیا علایقشون خیلی شبیه همدیگست
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
چه سکسیه شازده پسرت
سارا از ساری
12 شهریور 93 17:22
عزیزم ایمیلتو چک کن .الهامی تورو خدا اگه وقتتو میگیره بی خیال شو باشه عزیزم.عکسهای نوزادیشم هست اگه لازمه بفرستم
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
بابا چیزی نفرستادی که سارا جانممممممممم
مانلی
14 شهریور 93 1:31
اینم گذاشتم که اگه پیام خصوصیم رو دیدی خبر بدی که پیغامم رسیده عزیزم)
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
azizam peyghame por az mehrabonito khondam.mer30 eshgham
ارغنون
14 شهریور 93 11:22
عزیزم مهم اینه که وزن گل پسرت خوبه و رشدش طبیعیه. وقتی اون خانوم ماما هم بهت گفته که اشکال نداره دیگه ناراحت نباش. فقط تلاشت رو بکن اگه شد که بهتر اگر هم نشد خواست خدا بوده دیگه.
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
fadat sham mehrabonnnnn
مامان دخمل طلا
15 شهریور 93 12:47
آخي الهام جوني بخدا كلي ناراحت شدم اي آرمان گلي شيطون اگه بعدها بخواي با مي مي بازي كني من ميدونم و تو خوشگل پسر غصه نخور عزيزم كارخداس امتحان خداس حتما حكمتي داره كه بعدها ميفهمي عزيزم
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
فدات شم عزیزم ببخشید اگه ناراحتت کردم....مرسی بابت پیغامه محبت امیزت
fafa
15 شهریور 93 19:44
کامنت من کوووووووووووووووووووووووووووووووووو
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
قربونت برم آخه نظرتو خصوصی فرستادی
مامان بردیا اریایی
16 شهریور 93 1:12
ممنون که لینکمون کردین اگه از دکتر پرسیدی که دیگه جای نگرانی نیست ولی خودمونیما راحت شدی از شیر دادن خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ من موندم این وروجک رو چطوری از شیر بگیرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
به این میگند از شیر گرفتنه طبیعیچه میدونم والاااااا
elahe
16 شهریور 93 11:25
azizam...nini nadaram ama mitonam dark konam ke cheghadr narahatio etemad be nafset omade payin....ama to hameye talasheto kardi nnnmanam negaran shodam ama vaghti nazarate mamanaye digaram khundam yekam delam arom shod!!harchi ghesmat bashe hamon mishe dostam ghose nakhor bebakhshid ke dir omadam comment gozashtam netam moshkel dare akhe.... sorry!!
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
haminke omadi o zahmat keshidi neveshti ye donya mamnonetam.....mer30 doste mehrabonam
مامان آرتین
21 مهر 93 13:27
سلام مامان آرمان منم مثه شما خیلی سر این شیر دادن تلاش کردم و غصه خوردم و بی نتیجه موند من چندین ماه تلاش کردم تا شیرمو یکمم ک شده بخوره ولی دیگه تو 9 ماهگیش اصلا شیرمو نخمورد و الان داره خشک میشه خیلی تاحالا گریه کردم ینی از روزی ک دنیا اومده بخاطر شیر خوردنش غصه خوردم ولی الان دیگه نمیخام غصه بخورم و حرص و جوش بزنم من خیلی تلاش کردم از طرفی شیرمم کم بود (ولی ته دلم عذاب وجدان دارم و ناراحتم)..............آرتینم همش سینه منو با دستش میزنه اونطرف...حس میکنم منو دوسنداره یه سرچ کردم دیدم امثال من و شما زیاده ک نینیاشون بدقلقی میکنن و شیر مادرو پس میزنن........خدایا شکرت
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
گاهی اوقات ما مامانا زیادی به خودمون سخت میگیریم من الان یک ماه و نیمه که شیر ندادم به آرمان تمامه تلاشه خودمو کردم و هیچ عذاب وجدانی ندارم تقصی من یا شما نیست که شیر کمه یا بچه پس میزنه.... تنشون سالم باشه ما که محرومشون نکردیم یا بخاطر خوشیمون از روزیه بچه نزدیم... خودشون لیاقت ندارند شاید مصلحته عزیزم دیگه عذاب نکش.... . . ببینم راستی شما با سرچ وبلاگه منو پیدا کردید؟؟؟
مامان آرتین
22 مهر 93 12:05
با نظرت موافقم دوستم آره عزیزم اتفاقی دیدم وب قشنگتو اگ دوسداشتی لینک کنین
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
حتما حتما باعث افتخاره