سیزده ماه و دو روزگی!
دقیقا دوروز بعد از سیزده ماهگی دیگه بطور کامل رادمانو از شیر خودم گرفتم...شبا شیصد و هفت بار میخواست شیر بخوره منم نگران دندوناش بودم که بپوسه تو روزم که شیر نمیخورد دیگه اینه که دیگه تمومش کردیم....الان دیگه دو سه بار تو روز یبار هم صبحای زود بهش شیر خشک میدیم و داره تپل میشه باز....قشنگ یه مدت لاغر و نحیف شده بود که مامانم ایناهم میگفتن آب شده رادمان ولی الان بخاطر این چهاروعده در روزش دوباره قشنگ گردالو شده🤣
تا وقتی شیر خودمو بهش میدادم از اون روز اول تا اخر روزی یه وعده شیر خشکو دادم تا از سرش نیفته و بخوره ...خلاصه که اینطوری، یهو یادم افتاد بیام این داستانو تعریف کنم
تا وقتی شیر خودمو بهش میدادم از اون روز اول تا اخر روزی یه وعده شیر خشکو دادم تا از سرش نیفته و بخوره ...خلاصه که اینطوری، یهو یادم افتاد بیام این داستانو تعریف کنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی