آرمانآرمان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
رادمانرادمان، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

آرمان و رادمان الماس های زندگیم

22 ماهگیه شازده آرمان

1394/7/28 2:14
832 بازدید
اشتراک گذاری

سلام علیک

صفحه وبلاگم بد افزار داره نمیدونم چرا

اصلا چرا همچین مشکلی بوجود اومده خودم در حیرتم

الان دارم برای عالم باقالی مطلب ارسال میکنم!!

محرم اومده و فکر میکنم شب ششم محرم باشیم

کوچولو تو این ماه کلی کلمه یاد گرفته و در عرض دو سه روز پیشرفته نا بهنگامی داشته و کلمات رو دیگه تو موقعیت مناسب استفاده میکنه

س(sa).....سلام

مسی .... مرسی

دس در.....دستت درد نکنه

دای....دایی

ببی(babi)..........بله

چند کیلویی آرمان؟.......سیزدهههه

یه دو سه

یاااایی.....یا علی

با.....آب!!!

نه

اه اه با حالت اییییش

پیپی...پی پی!!

دد

به به

دس....دست

ماس.....ماست

بابا

ماما

داااا........داغ

آخخخخخ....در هنگام درد

شش ببایی ...... شب بخیر!!!

بابای....بای بای

دوس......دوست دارم

نینی

پخ پخخخخ.......منظور بیشتر گربه و کلا منظور از هر جانداری اعم از ماهی و چهار پا و پرنده و چرنده خزنده!!!

یه کلمه ای هم یاد گرفته روم نمیشه بگم!!!

قام قام.....موتور

آرمان هر روز تلفن دستش میگیره ازش میپرسم با کی حرف میزنی میگه بابا قام قام....یعنی بابا بزرگ.....بابام که غش و ضعف میکنه واسه این دلبریاش.

تا جایی آب بریزه یا کثیف شه دستمال میاره پاک کنه.

موقع رقص تو نود درصد مواقع دیگه فقط دور خودش میچرخه.

گیو می فایو میزنه...🙋✋

لازانیا خییییلی دوست داره.

خودشو آرایش میکنه مثلا.

با من آمپول بازی میکنه با انگشت میزنه تو شکمشو الکی آخ و اوخ میکنه....بازیگریه واسه خودش😂😂

رو پشتم سوار میشه و آآ میکنه یعنی برو مامان اسبه😐😐

موقع خرید تو جابجایی وسایل کمک میکنه.

عادتش دادم رو صندلی غذاش میشینه و قشنگ با ما سر میز یا سفره غذا میخوره و کلیییی کثیف کاریاش کمتر شده.

از علاقه هاش میتونم لیست زیر رو نام ببرم:

عااااااشقه اناره....یعنی میشینه یه کاسه اشو میخوره.

سالاد شیرازی رو مییییعشه..

ترشی خور شده مثل خودم.

برگ قیصی خییییلی دوست داره.

دنت میبینه ذووووقمرگ میشه.

بستنی یااااام یاااام

نون و بیسکوئیت و شکلات واای وااای

آب پرتغال بهههه بهههه

پفیلاااااااا.....عااااشقشه

چیپس و پفک نههههه خیلی کم بهش میدم

نوشابه!!!😡😡😡😡😐😐😐😞😞😞

دووووووغ...دو سه تا لیوان کوچولو رو هووووورت میکشه

ماست که دلبر قدیمیشه

نودل دووووس

چوب شور وای وای....رفیق بیکاریاشه.

سبزی خوردن، مخصوصا تره اش با ترب!!!

مووووز...رکوردشم دوتا کامله

انواعه میوه مثل هلو و خیار و انگووووووور مخصوصا و البته هویج 

گوشت دوس داره😐😐😐مخصوصا جوجه کباب اونم بالشو ارجح....با چنجه و کوبیده....که رکورد کوبیده اش مربوط میشه به تولد آریا که یدونه بیشترو کامل خورد.

چای نبات رو تو شیشه اش خییییلی دوست داره بخوره.

مغز تخمه که من با مرارت براش میشکنم رو خیلی میعشقه....

دیگه چی؟

مخم هنگ کرد

همینا رو حضور ذهن داشتم.

آرمان واسه محرم لباس مشکیه یا حسین براش خریدمو امشبم از یه آقا پسر مهربون سر بند یا حسین گرفتیم.

کلاهه بافتشو که میذاره همه تو خیابون قربون صدقه اش میرند...

خلافیه شکمشم خیلی زده بیرون و میترسم شهرداری بهمون گیر بده دیگه 😂😂

میریم خونه مامانبزرگ اینا صبح ساعت هشت و نیم بیدار باش میزنه و شیرجه میزنه رو آقاجونش که بریم قام قام.

شبا بارها شده رو موتور خوابش برده و این نشوندهنده اینه وقتی خسته هم باشه ولی بازم پایه ی بیرون هست.

رااااااستی پروژه از پستونک گرفتنش فعلا منتفی شد و ما شکست خوردیم....

دندوناش خواست دربیاد و چند شب از خواب بیدار میشد و ضجه میزد....منم فعلا بی خیاله ترکش شدم.

دیگه خلاصه که همینا.

گوجولو بادوم خان کلی فداتم مامانی.

اگر شد که عکسارو بعدا تو پست جداگونه آپ میکنم.

سی یو مای فرندززززز.

.

.

.

چقدر فک زدم.....

هیچکسم نیست بخونه😂😂😂😂

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان لیلا
28 مهر 94 19:01
سلام عزیزم من همیشه میخونمت
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
دست شما درد نکنه از محبتتونه عزیز دلم
زويا
29 مهر 94 11:30
سلام خانومي هميشه منتظرم تا از شيرين كارياي گل پسرت بگي آرمان جون رو ببوس
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
فداااات شم....ممنون گلم