18 ماهگی
سلام سلام
18 ماهگیه پسرم یک هفته ای هست که گذشته و تنبلی کردم برای پست.
ببخشایید بر من.
یک راست میریم واسه تعریفیای این چن وقته:
دوتا دندون یکی پایین ویکی آسیاب درآوردی که هشت دندونه شدی جیگرم.
رفتیم شمال و واکسن شازده از روز چهارشنبه 27 ام به تعویق افتاد.
شنبه که خسته بودیم
یکشنبه تب خفیف داشت
دوشنبه بالاخره موفق شدیم.
(قدت 82 دقیقا روی خط و وزن با پیشرفت سیصد گرمی از یکسااااالگیت تنها 12 و 200 شده...خط صدک نمودارت صاف شده و برگشتی به محیط سبز، ولی من نینیه چاقالو بیشتر دووووست دارمممم
غذا به بدبختی و خود زنی میخوری و بیشترم ترجیح میدی خودت قاشق بذاری دهنت....100 درصد غذا رو میریزی رو خودت چون قاشقو چپکی دستت میگیری!!!!)
امروزم چهارشنبه است و هنوزم پای بچه ام درد میکنه.
مثل پیرمردا یه گوشه افتاده و نمیتونه حتی به تنهایی بشینه باید کمکش کنیم از حالت خوابیده بلند شه....
دیروز البته ساعت 8 از جاش بلند شد و راه رفت ولی امروز صبح بازم نتونست بلند شه و الانم تقریبا داره میدوئه!!!
کمپرس گرم و استا طبق معمول در جریانه و کلهم اجمعین واکسنه عوضی ای تشریف داره.
در مورد سفر شمال باید عرض کنم آقا آرمان روز اول توی راه خیییییلی و توی ویلا کمتر اذیت کردید
روزای بعدشم هفتاد درصد بد بودی سی درصد خوب!!!
سفر بدی نبود و یکم دریا دیدیم حالمون عوض شد.
در مورد پست قبلی باید بگم حال آرمانمان خوب است خداروشکر..... .
کمی از مشکلات مربوط به همون پستای تلنگر هست ...که قسمت شماره 3 بزودی در راه است!
خدا به همه ما کمک کنه و مریضارو شفا بده.................................................. .
تو این ماه عزیز اگر منو یادتون اومد حتما دعا کنید...
مرسی که همراهه منید...
نگران ما میشید.
پیغامای مهربون برام میذارید و به یادمون هستید.
پیغامای خصوصیتون رو هم میخونم. اشک تو چشمام جمع میشه.
بخدا جاتون تو دلمه. شاید وبلاگم پر بازدید نباشه ولی همین دوستای
انگشتشمارم برای یه دنیا ارزش دارند.
بوس بوس برای همتون
عکسا یادتون نره
من واسه آرمان به دفعات و اکثرا توی صفحاتم پست میذارم که این فقط دوتاشه:
اینم عکس پست
این یکی تو فیسبوق آپ شده:
و حالا
عکسای شوووومااااال
عزت زیاد