آرمانآرمان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
رادمانرادمان، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

آرمان و رادمان الماس های زندگیم

سی و یک ماهگی و کنار گذاشتن پوشک

1395/4/18 3:38
448 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

سلام

 

 

این ماهگرد هنوز کامل نشده ولی من که دیگه قانون ندارم واسه آپ

با بزرگتر شدن  آرمان و دسترسی راحتتر به نت گوشی و برنامه های ارتباطی و جذابتر یکم برگشت پشت لپتاپ و دونه دونه حجم عکسارو کم کردن و آپ مطلب سختتر شده.

منم دلنوشته ای باشه تو اینستام مینویسم ولی خب یه حسی درونم میگه این وبلاگ رو ول نکن و هرازگاهی بهش سر یزن.

تو پست سی ماهگی اشاره کردم که میخوام ارمانو از پوشک بگیرم اما راستش برنامه ها یکم شیر تو شیر شد...اول که سفر شمال و بعدم به چیزی نکشید که بابا بزرگم فوت کرد و درگیر مراسما شدیم و بعدم که ماه رمضون و خلاصه دیروز عید فطر بود و ما چهار روزه که تلاشمونو شروع کردیم و آرمان فقط روز اول تو شلوارش کار خرابی کرد و از روز دوم کنترل کامل جیش و پیپی رو بدست گرفت.آسونتر از اون که فکرشو بکنم یاد گرفت...البته تو روز اول و دوم پووووست کند و چها دیقه یکبار مارو میکشوند تو دستشویی و بعد هر جیشم مجبور بودیم به عنوان جایزه برقصیم.

الان دوروزه که بدونه پوشک بیرونم میره و خشک برمیگرده و حتی تو خواب بعد از ظهرم خودشو نگه میداره تا موقعه بیداری.

فعلا شبا پوشکش میکنیم تا بهتر عادت کنه و یوقت استرس نگیره.

همه چی خیلی آروم بوده تو این دوروزه و تعداد دستشویی رفتنشم نصف شده، حتی خودش میره کارشو میکنه و آب میگیره و میاد بیرون!!!!

خیلی مستقل

اصلا یه چیز عجیبی

به نظرم کاملا به موقع اقدام کردیم و بچه کاملا آماده بود.

امیدوارم تو روزای بعد بامبول درنیاره و اذیت نکنه

کتاب مامان من جیش دارمو تو این چهارروزه پونصد دفعه براش خوندمو خیلی دوست داره.

من فکر میکردم از پوشک گرفتن مکافات باشه ولی ماشالله بهش ماااااشالله.

پسرم حرف زدنش روونتر شده.

یکم کوچولو جمله دو کلمه ای و سه کلمه ای میگه.

هنوزم تو تکرار کلمات حسابی میشنگه ولی با گفتن افعال یکم دلخوشمون کرده و کاملا از پیشرفتش راضی ام.

همه حرفامونو کاااااامل متوجه میشه و با زبون عجیب غریبش جوابمونو میده و ماهم خودمون متوجه منظورش میشیم.

روابط اجتماعیش بیسته.

حتی یکذره با بچه های دیگه تند نیست و حسودی نمیکنه و به اصطلاح ظلم نیست.

شیطنتاش به اندازه است و یکم حد غرغرش فقط زیاده.

منم خیلی رو خودم بیشتر کار کردم و بهتر براش زمان میذارم و باهاش حرف میزنم.

فلش کارت کار میکنیم.

رنگا یا اعدادو بلد نیست.

شعری نمیخونه

ولی من ایمان دارم که یدفعه کامل زبون باز میکنه، مثل یهو قل خوردن و یهو چهردست و پا شدن و یکدفعه قدم زدن و پستونک و پوشک و شیر و الی ماشالله.

یکم تو همه کاراش دیر هست نسبت به همسن و سالاش ولی چیزی کم نداره و ایشالله کامل زبون باز کرد همرو جبران میکنیم....

یه دنیا مهربونی داره یه دنیا نمک داره و همه اطرافیان یا غریبه ها که میبیننش عاشقش میشند.

دل همرو میبره با نمک بازیاش

خدا واسم نگهش داره عشق زندگیمه.....خیلی خیلی خیلی دوسش دارم....

فقط یه چیزی بعد از تثبیت پروژه پوشک ایشالله باید جای خوابشم کامل جدا کنیم.

 

 

 

اینم عکسا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان الهه
1 مرداد 95 23:59
ارمان عالیه...عاشقشم