آرمانآرمان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
رادمانرادمان، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

آرمان و رادمان الماس های زندگیم

حالمان خوب است

1393/9/20 23:33
469 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

سلام

حاله همه ی ما خوب است...فقط حس و حوصله ندارم ...سرمان بسیار شلوغ است...آتلیه رفتیم....اونجا گریه کردیم از گریه های آرمان، عکسا اومد، کوبیدیم دیفال ...

چند روز بی نت و پی سی بودم...

آرمان با عرض خسته نباشید چهار دست و پا شد تازه...یه هفته ای میشه...

سومین دندونش 8 آذر از پایین نیش زد...

سر خوابیدن شوخی و مسخره بازیش گرفته همش پستونکشو توف میکنه تا من دنبالش میگردم هر هر به بدبختیه من میخنده....

سر سیب زمینی پیاز میره و پخش و پلاشون میکنه....

کابینتارو چسب زدم که دستاش هی لای لولاهاش گیر نکنه....

لگوهاشو میپاشه و دوباره مودبانه جمع میکنه...

در لباسشویی رو میکوبه به هم...

رخت آویز و دسته جارو برقی و در خونه و گاز یه شعله ی تو آشپزخونم شده جزء فیوریتاش!!!

پسر نگو بلا بگو . آرمان نگو شیطون بگو .

بسیار دهنمان را مورد عنایت قرار داده...

از بس که وبلاگ حالمو گرفت باهاش قهر کردم....من دوست دارم پستام پر از عکسای شازده باشه دوست دارم مثل قدیم زود آپ مطلب تموم شه...این آخریا یه هفته ده روز طول میکشه تا پست رو آماده کنم...

خستم کرده دیگه....عکسای یازده ماهگی و دوازده ماهگی مونده....حتی واسه پست تولدش دیگه ذوقی ندارم...دوستامم یکی یکی مارو یادشون میره....شاید همه مطلبارو سیو کنم و بقیه خاطرهاشو  تو دفترچه بنویسم....خلاصه که قطعه امید کردم از اینجا....حالمو گرفته...

 

پسندها (3)

نظرات (8)

مامان کیمیا
21 آذر 93 16:46
سلام عزیزم نبینم خسته ونا امید باشی ایشالله مشکلات وبلاگ زود حل میشه ولی تو قطع امید نکن،به نوشتن ادامه بده.تو این وبلاگو برای پسرت ساختی ومهم ثبت خاطراتشه؛درسته که دوس داریم دوستامون بهمون سر بزنن ولی خب اگرم نیومدن نباید عاملی باشه برای ننوشتن. شیطونیای بچه ها همیشه ادامه داره فکر میکردم هرچی کیمیا بزرگتر بشه آروم تر میشه اما کاملا برعکسه. منم این روزا خیلی خسته میشم کمتر میام،ولی میگذره بالاخره آرمان خوشگلمو ببوس
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
سلام به روی ماهت مهربون مرسی که سرزدی همرو درست میگی من یکم بی حوصله بودم ولی فکر نکنم بتونم از وبلاگم دست بکشم
مامان دخمل طلا
21 آذر 93 18:30
سلام الهام بانو ماشالله به گل پسر و شلوغ کاریاش ببوسش از طرف من نه تو رو خداااااااااا خیلی قشنگ مینویسی من خیلی عشق میکنم با نوشته هات حتما بنویس
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
سلام نفسم.....بخاطر شما مهربونا هم شده این وبلاگه ناسازگار رو شکست میدم...
مامان آرتین
22 آذر 93 16:40
آفرین عزیزم ک چهاردستوپا یاد گرفتی مامانی چه بد ک شاید دیگه نیای
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
بالاخره تو یازده ماهگی شروع کرد....خیلی خوشحالم....یکم از بقیه بچه ها کندتر هست ولی نگرانیم برطرف شد خداروشکر.... چرت گفتم جدی نگیر
مامان زری
23 آذر 93 12:48
ای بابا الهام گلی باید بنویسی باید عکس بزاری .ادامه بده عکس تپلی رو بزار زودتر دلمون تنگ شد .عکس آتلیه ای ها رو هم بزار
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
باشه قربونت برم....دارم سعیمو میکنم تاحالا یدونه تونستم آپ کنم
مامان محمد پارسا
24 آذر 93 0:25
سلام الهام مامان خوبی؟تپلت خوبه؟ تبریک بابته چهاردست و پا رفتنش دیگه کارت دراومد زودتر عکساش و اپ کن که منتظریم
مامان بردیا اریایی
24 آذر 93 2:15
ایشالله که مشکل برطرف میشه ببوس ارمان جونو
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
مرسی گلم ولی ماکه چشممون آب نمیخوره
ساینا
26 آذر 93 11:16
وااای الهام از اپدیت وبلاگ نگو که واسم شده یه معضلاصلن نمیرسم بیام اپ کنم..بازم دم تو گرم که ازمن بیشتر میای،بابا عکس لود کردنش که کارآسونشهولی به حرحال به نوشتنت ادامه بده که خییییلی خوب نینویسی.،عاشق حرف زدنتم..حس میکنم خودم دارم حرف میزنمآرمان خووشگلمووو ببوس..قربونش بشم...منتظرعکساش هستیم
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
بابا شیرین آپ نمیکنهههه...هرچی کیفیتشو کم میکنم باز ارور میده....
مامان الهه
30 آذر 93 16:29
عاشق مطلباتم یعنیییییییییی هم خودت یه دونه ای هم پسملت
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
عزیز دلمی جیگریییی