25 روزگیه آرمان و داستانای ما !
سلام سلام
روزا میگذره و اوضاع همینطور بهتر و بهتر میشه، حاله منم بد نیست چون آقا پسری بزرگتر شده و دیگه به شکنندگی وکوچمولوئیه موقع تولدش نیست. انگار اون روزا خیلی استرس داشتیم. همه چی داره عادی تر میشه و دست من و بابایی تو بچه داری حسابی راه افتاده. بیشتر اوقات معنیه گریه های آرمانی رو میفهمیم و مثله اول دست و پامونو گم نمیکنیم ولی خب معلومه که راهه درازی در پیش داریم و به این راحتیا آقا پسری رو نمیشناسیم چون هر روز یه مدله جدید از خودش درمیاره و مارو متعجب میکنه.
اما درمورده عزیز دل بگم:
نگاهت معنی گرفته عشقم.
مردمکه چشمت میچرخه و خیلی یواش مارو با نگاهت دنبال میکنی. بیشتر اوقات موقع شیر خوردن با چشمای مشکیت بهم زل میزنی. دوست دارم اون لحظه همه ی صورتتو گاز بگیرم و بخورمت.
آقا آرمان حسابی زور داره و نمیتونیم از پسش بربیایم موقع شیر خوردن کلی باید باهات کلنجار برم تا بتونم دستتو از دهنت در بیارم بجاش شیرتو بهت بدم بخوری. عبضیه عجقولکه من
شما حسابی شیر میخوری و مراسم آروق گیری براهه. یکم دل درد داری که الهی پیشمرگت بشم عزیزکم. دکتر دارو داده ما موقعه درد بهت میدیم تا یکم خوف شی البته عرق نعنا مثله اینکه خیلی خوب جواب میده. ایشالله زوتر این دردای تو تموم میشه عزیزم. غصشو نخور!
الان درست 25 روزته و شب بیداریای ما ادامه داره ولی من خییییلی خیلی امیدوارم که این اوضاع هر چه زودتر درست میشه وگل پسری مارو زیاد اذیت نمیکنه. من مییییییییدونم ای خدااااااا
این عکس برای دیروزته که گذاشتم توی فیسبوک. امروز که برای امتحانه زبان رفته بودم دانشگاه همه دوستام وقتی دیدنم کلی ذوق کرده بودند واسه قیافه نازت و میگفتند ای جان خیلی نینیه نازیه
منم خب کلی عشق میکنم وقتی از پسرم تعریف میکنند دیگهههههههه
این عکسم جدیده ! انقدر تکون میدی دست و پاتو که خودتو میندازی گوشه گهواره و باعث میشی یه طرفه گهواره بیاد پایین! حالا تو این عکس اوضاع خوبه اما وقتی صورتت رو به کناره های گهواره است من خیلی میترسم که راه نفس کشیدنت بسته شه و هر دفعه آروم میارمت سر جات!
دیشب یهو از خواب پریدی و با صدای وحشتناکی جیغ میزدی . حتی تو چشمات اشک جمع شده بود......من و بابا هم کلی ترسیدیم اصلا نفهمیدیم یهو چت شده بود گفتیم یا راهه نفست بسته شده یا تو خواب دست و پاتو تکون دادی و خودت ترسیدی واسه همین به پیشنهاده من قنداقت کردیم تا شاید کمتر وول بخوری و راحتر بخوابی...این شد که شما رو شکلات پیچ کردیم.
آرمان جانم هر روز عروسکتر میشی و من عاشقتر . خیلی خیلی خاطرتو میخوام جوگولم..بوووووووس از اون لبات (که وقتی شیر میخوری پوسته روش باد میکنه انگار که پروتز داری خخخخخخ)