آرمانآرمان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره
رادمانرادمان، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

آرمان و رادمان الماس های زندگیم

هشت ماهگی سرتق

1399/4/30 2:16
130 بازدید
اشتراک گذاری
تب کردی دوروزه بدون علائم دیگه
نمیدونم از دندونه یا چی ولی دوشبه نخوابیدم و تبدیل به یه هیولای واقعی شدم...لطفا زودتر خوب شو پسر نازم....هشت ماهگیت گذشت عشق خوبم‌....بخدا تو قرنطینه اصلا دل و دماغی ندارم دیگه....من که تو حالت معمولی ام همیشه رگه های افسردگی رو داشتم خیلی الان حالم بدتر شده....تنهایی بی کسی بهم فشار میاره و عادتم‌ نمیکنم به این وضعیت ...تو طول روز مدام نوسان دارم دائم جنگ درونی دارم که نباید حال بدم‌موندگار بشه بالاخره دوتا کوچولو دارم که بهم وصلند
دوست دارم فرار کنم دوروز برم و نباشم البته از بچه هام خیالم راحت باشهنه مادری نه خواهری نه دوستی ....جوونیم گذشت و هیچی ندیدم به خودم.تپل طلاییم همچنان قل میخوره فقط ولی یکی دوبار دوست نداره زیاد تکون بخوره حرفم که هیچی من فکر و خیال بد زبونشم دارم آخه خدا کنه زودتر یکم حرف بزنه یه ماما بابایی بگه بلد شده ماشین بازی کنه و جلو و عقبشون میکنه....خیلی سرتقه دوروز لب به شیشه شیر نمیزنه به هیچ وجه قفل دهنشو باز نمیکنه.اونچنان پستونکی ام نیست دوست نداره زیاد بخوره گاهی فقط تو خواب برای اینکه گریه نکنه بهش میدم
بعد از ماه یبوست و بعدم اسهال وضعیت مزاجی با کلی بالا پایین بالاخره یکم بالانس شد که خوردیم به قضیه تب.....ایکاش امشب بذاری بخوابم خیلی له و خسته ام🤕
آرمان جانِ جانانم خیلی بهش توقرنطینه سخت میگذره امسال ن ب فوتبالش رسید نه استخر رفت لعنت به این دنیا که انقدر بد شده
پسندها (3)

نظرات (1)

نرگسنرگس
30 تیر 99 9:36
آخی...جووونم ...
انشالله که حالت خوب شده باشه فسقل خان☘️
مامان الهام جانِ جانان
پاسخ
ممنون عزیزم