دونه الماسی
نمیخواستم ادامه حرفام پشت اون خاطره تلخ باشه....
دوباره از اول
سلااااااام شازده پسر دوم
شیطونه مامانش
از فردای سونوی آنومالی که من استرس کشیده بودم یهو تکونای شمارو حس کردم دو سه بار به یک جا ضربه زدی و من برام مسجل شد که خود خودتی و خواب و خیال نیست.
از 18 هفته و یک روز من میزبان تکون خوردنای شما هستم.....فوق العاده شیطونی و جانانه از خجالتم درمیای و من فقط از ذووووووق میمیرم واست
امروز 23 هفته و یک روزم بعبارت دیگه پنج ماهم تموم شده و اوله شش ماهم.
وزن ناقابلم60 کیلوئه که واقعا سرسام آور اضافه میشه😕
دور شکمم91😕
از انتخاب اسمت بگم که درمونده شدم
یه مدت دایان بودی ولی پشیمون شدم چون هم اسم پسره هم دختر
تو ترکی کلمه محاوره حساب میشه
کردا رو دخترا این اسمو میذارند به معنی دایه
خلاصه که از لیست خط خورد
فعلا به رادمان و باراد دارم فکر میکنم بیشتر رادمان و دیگه هیچی
آهان یه شمالم رفتیم هفته قبل
شهر رویان یه ویلای لاکچردیه رو به دریای باحال هوای عالی و دلچسب همه چی آروم و ملو.....
فعلا برم کوچولو توام حسابی نا آرومی تو دلم....بازم میام مینویسم برات