آرمانآرمان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره
رادمانرادمان، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

آرمان و رادمان الماس های زندگیم

شش ماهگی رادمان

سلام و درود احتراما پست ۶ ماهگیه دلبند کوچولو رو آپ مینمایم. کوچولویی که از همههههه جهات به خان داداششش رفته...تو این سن هنوز غلت نمیزنه....حتی وقتی رو شکم میذارمش چه بسا تاسف آورتر حتی به پشت برنمیگرده و بعد پنج دیقه ده دیقه که خسته میشه گریه میکنه که یعنی برم گردون...اکثرا هم تو این حالت دماغش قرمز میشه انقدر که صورتشو به زمین فشار میده🤨 تپلی واویلائه این یکی ام....مثل سیبی که با آرمان نصف کرده باشم. حس دستگاه کپی رو دارم....حالا این ماه بازم سعی میکنم کمکش کنم شااااااید غلتی بزنه شاااااید تکونی به خودش بده🤦🏻‍♀️ آقا رادمان از سوم اردیبهشت غذاخوریش شروع شده حدودا سه هفته...از آرمان یه هفته ام زودتر شروع کردم اونم فقط و فقط بخاطر توصیه ما...
22 ارديبهشت 1399

6سال و 3ماهگی آرمان/4 ماهگی رادمان

دوروز قبل از سه ماهگی رادمان مریض شد و سرفه های پشت هم میکرد...تب اصلا نداشت ولی خوابش تحت شعاع سرفه هاش مختل شده بود تا ده روزم طول کشید ولی دیگه در ادامه یکم آب خوش از گلومون داشت پایین میرفت که خوردیم به قرنطینه خونگی....حتی عقد پسر عمه اشون علی هم نرفتیم و ما لباسامونم خریده بودیم 😢 دقیقا الان 24 روزه که تو قرنطینه هستیم و تو این مدت فقط دوساعت رفتیم خونه مامانم و یه سر هم برای واکسن چهارماهگی پسرک، بهداشت. خیلی خیلی روزای سنگینیه که فقط سعی میکنم زیاد تو فکر نرم و الا استرس میگیرم. رنگ آفتاب رو دیگه نمیبینیم و آخر این هفته جمعه هم عیده و اصلااااا وابدا دیگه دل و دماغی ندارم....نه خونه تکونی نه خرید عیدی نه هییییچی ...
25 اسفند 1398